سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ایمان
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

تنبل ها به بهشت نمی روند

تو روابطی داری، نیازهایی داری و استعدادهایی! می توانی سرت را همین طور بیاندازی پایین و بدون آن که برای زندگی ات و این رابطه ها، نیازها و استعدادها برنامه داشته باشی، صبح ها را به شب و فروردین ها را به اسفندها برسانی و بعد هم خودت و دیگران را راحت کنی و بمیری!

یک کار دیگر هم می توانی انجام دهی؛ سرت را بالا بگیری و بیاموزی که نیازهایت چیست و چگونه باید آنها را تامین کنی؛ استعدادهایت چیست و چگونه باید آنها را رهبری کنی؛ چه روابطی داری و چگونه باید برخورد کنی و بالاخره بیاموزی که چگونه باید زندگی کنی! این آموختن، روز و شب و سن و سال و این جا و آنجا نمی شناسد.

حکمت، گمشده مومن است، آن را فرا گیرید هرچند که در دست منافق باشد. و این یعنی این که همین جور بروی و به دستش بیاوری هر چند که دور باشد، هر چند که سخت باشد و هر چند که اصلا جایی باشد که حال نکنی بروی دنبالش، خلاصه اینکه از هر کسی و از هر جایی و در هر سنی و هر طبقه ای که باشی، یاد گرفتن وظیفه توست و باید هدفت باشد، حتی چیز یاد گرفتن از عبادت کردن هم مهم تر است و به فرموده رسول خدا، برتری عالم بر عابد مثل برتری ماه شب چهارده بر سایر ستارگان است.(البته این به این معنانیست که کلا قید عبادت رو بزنیم!)

البته نباید جوگیر شد و هر چه به دستمان رسید توی مخ مان بچپانیم! این که دانشمند شوید و بمب بسازید برای ترکاندن روی سر مردم یا این که کشف کنید که چه جوری می شود کنتور با دست کاری کرد تا کمتر پول برق برای تان بیاید، این ها هیچ کدام علم نیست، هیچ فایده ای هم ندارد.


[ چهارشنبه 88/11/14 ] [ 6:52 عصر ] [ سماء ] [ نظرات () ]

هیچ کس نداند خودمان میدانیم که ما جوان های امروزی دنبال کار میگردیم تا ثروتمند شویم تا بعد با ثروت مان هر کاری دل مان خواست بکنیم و تا میتوانیم عقده های مان را خالی بکنیم.0 برای همین از همان کلاس پنجم ابتدایی که می گفتند انشاء بنویسیم با این که همه ته دلمان ثروت را بسیار بسیار دوست میداشتیم اما برای خود شیرینی جلوی معلم و بالا بردن شخصیت علمی مان می نوشتیم مسلما علم بهتر است! اما دلمان می گفت نه بابا گور بابای علم، ثروت بهتر است .

حالا هم که بزرگ شده ایم همه مان کار را به عنوان ابزاری برای به دست آوردن همین ثروت می دانیم و برای همین دنبال یک کار نان و آب دار هستیم که آخرش ما را میلیاردر کند و فکر میکنیم اگر به این آرزوی مان برسیم دیگر هیچ مشکلی نداریم . شما ببخشید که ما این قدر کوته فکر هستیم اما خدا وکیلی امروزه اکثرا همین طوری فکر نمی کنند ؟!

غافل از اینکه ثروتمند شدن بی دردسر نیست و همه آن هایی که دارند پول های شان را پارو می کنند برای رسیدن به این پارو کشی خیلی چیز ها را از دست داده اند. خانواده ، سلامتی و جوانی! البته آخرش فقط 25 هزارم درصدشان ثروتمند شدند تازه از این میان هم خیلی ها شان معتاد شدند چون قبلش فکر می کردند با این ثروت هر کاری می توانند بکنند یعنی یک قدرت تمام عیار خواهند داشت اما بعدا فهمیدند زهی خیال باطل!

پس اگر با این بهانه دنبال کار می گردید یا مشغول کارکردن هستید می توانید از همین الآن خودتان را کنار بکشید و یا کمی بیشتر فکر کنید که مهم ثروتمند شدن نیست.

آمدیم و ثروتمند شدیم، حالا چه طوری و در چه راهی خرجش کنیم؟


[ سه شنبه 88/10/22 ] [ 2:48 عصر ] [ سماء ] [ نظرات () ]
به گزارش فارس، گزارش‌ها حکایت از ورود محموله‌های خوشبوکننده خودرو با علائم شیطان پرستی به کشور دارد.

این خوشبوکننده‌ها با قیمت‌های مناسب و اسانس‌های بسیار مطبوعی عرضه شده‌اند و به دلیل عدم آشنایی رانندگان با مفاهیم علائم درج شده روی آن، با استقبال قابل توجهی مواجه شده‌اند.

گروه‌های شیطان پرستی نیز در برخی جلسات خود از این موضوع ابراز رضایت کرده و خواستار هدیه کردن این خوشبوکننده‌ها از سوی طرفداران این فرقه به مردم عادی شده‌اند.

به نظر می‌رسد توزیع کنندگان اصلی این خوشبوکننده‌ها با استفاده از ناآگاهی مردم از این موضوع، سعی در ترویج مفاهیم شیطان پرستی دارند و بعید نیست چندی دیگر یکی از رسانه‌های خارجی با آب و تاب از گرایش مردم و جوانان ایرانی به گروه‌های شیطان‌پرستی گزارشی تهیه کند و شاهد مثال خود را نیز این علائم نصب شده در ماشین‌ها قرار ده
[ یکشنبه 88/10/13 ] [ 8:20 عصر ] [ سماء ] [ نظرات () ]
آگاهى نسبت به پیامبران چاپ پست الکترونیکی
?? آذر ????
 روزى از روزها نامه اى براى امام محمّد جواد علیه السلام نوشتم و سؤال کردم : حضرت ذوالکفل علیه السلام - که پیامبر الهى است - نامش چه مى باشد؟ و آیا او از پیغمبران مرسل بوده است؟

سه نوع استدلال بر اثبات امامت در نوجوانىمرحوم کلینى ، و عیّاشى و دیگر بزرگان آورده اند:
مدّتى پس از آن که حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام به شهادت رسید، شخصى به نام علىّ بن حسّان نزد امام محمّد جواد علیه السلام حضور یافت و عرضه داشت :
یاابن رسول اللّه ! مردم نسبت به مقام و موقعیّت شما که در عُنفوان جوانى امام و حجّت خدا بر آن ها مى باشى ، مشکوک هستند و ایجاد شبهه مى کنند؟!
حضرت جوادالائمّه علیه السلام لب به سخن گشود و اظهار داشت : چرا مردم چنین مطالبى را بر علیه من ایراد مى کنند؟
و سپس افزود: خداوند متعال بر حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله این آیه شریفه قرآن را فرستاد: قل هذه سبیلى اءدعوا إ لى اللّه على بصیرة اءنا و من اتّبعنى 1.
یعنى ؛ بگو: اى پیامبر! این روش من است که مردم را به سوى خداى یکتا دعوت مى کنم با هر که از من تبعیّت و پیروى کند.
بعد از آن ، امام جواد علیه السلام فرمود: به خدا قسم ، کسى غیر از علىّ بن ابى طالب از پیغمبر خدا صلوات اللّه علیهما تبعیّت نکرد؛ و در آن زمان 9 سال داشت و من نیز اکنون 9 ساله هستم .2
همچنین مرحوم کلینى و برخى دیگر از بزرگان آورده اند:
شخصى خدمت امام محمّد جواد علیه السلام شرفیاب شد و اظهار داشت : یاابن رسول اللّه ! عدّه اى از مردم نسبت به موقعیّت شما ایجاد شبهه مى کنند؟!
امام جواد علیه السلام در پاسخ چنین فرمود: خداوند متعال به حضرت داوود علیه السلام وحى فرستاد که فرزندش ، سلیمان را خلیفه و وصىّ خود قرار دهد، با این که سلیمان کودکى خردسال بود و گوسفندچرانى مى کرد.
و این موضوع را برخى از علماء و بزرگان بنى اسرائیل نپذیرفتند و در اءذهان مردم شکّ و شُبهه ایجاد کردند.
به همین جهت ، خداوند سبحان به حضرت داوود علیه السلام وحى فرستاد که عصا و چوب دستى اعتراض کنندگان و از سلیمان هم بگیر و هر کدام را با علامتى مشخّص کن که از چه کسى است ؛ و سپس آن ها را شبان گاه در جائى پنهان نما.
فرداى آن روز به همراه صاحبان آن ها بروید و چوب دستى ها را بردارید، با توجّه به این نکته ، که چوب دستى هرکس سبز شده باشد همان شخص ، جانشین و خلیفه و حجّت بر حقّ خدا خواهد بود.
و همگى این پیشنهاد را پذیرفتند؛ و چون به مرحله اجراء در آوردند، عصاى سلیمان سبز و داراى برگ و ثمر شد.
پس از آن ، همه افراد قبول کردند و پذیرفتند که او حجّت و پیامبر خدا مى باشد.3
همچنین علىّ بن أ سباط حکایت کند:
روزى به همراه حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام از شهر کوفه خارج شدیم و حضرت سوار الاغ بود.
در مسیر راه به گلّه گوسفندى برخوردیم که گوسفندى از آن گلّه عقب مانده بود و سر و صدا مى کرد.
امام علیه السلام توقّف نمود و سپس به من دستور داد که چوپان را نزد حضرتش احضار نمایم ، پس من رفتم و چوپان را خبر دادم ؛ و او نیز آمد.
هنگامى که چوپان نزد حضرت وارد شد، امام علیه السلام به او فرمود: این گوسفند مادّه از تو گلایه و شکایت دارد؛ و مدّعى است که تو تمام شیر آن را مى دوشى ، به طورى که وقتى نزد صاحبش بازمى گردد، شیرى در پستانش نیست .
و مى گوید: چنانچه از ظلمى که نسبت به آن انجام مى دهى ، دست برندارى و به خیانت خود ادامه بدهى ، از خدا مى خواهم تا عمر تو را کوتاه گرداند.
چوپان اظهار داشت : یاابن رسول اللّه ! من شهادت بر یگانگى خداوند متعال و رسالت حضرت محمّد صلى الله علیه و آله مى دهم ؛ و این که تو وصىّ و جانشین او هستى .
و سپس افزود: خواهشمندم بفرما علم و معرفت نسبت به سخن این برّه را از کجا و چگونه فرا گرفته اى ؟
حضرت فرمود: ما - اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام - خزینه داران علوم و غیب ها و نیز حکمت هاى الهى هستیم ، همچنین جانشینان پیامبران و وارثان آن ها مى باشیم ؛ و خداوند متعال ما را بر دیگر بندگانش گرامى و مورد توجّه خاصّ قرار داده است ، او از فضل و کرمش همه علوم را به ما آموخته است .4

آگاهى نسبت به پیامبران
مرحوم قطب الدّین راوندى رضوان اللّه علیه از حضرت عبدالعظیم حسنى سلام اللّه علیه حکایت کند:
روزى از روزها نامه اى براى امام محمّد جواد علیه السلام نوشتم و سؤ ال کردم : حضرت ذوالکفل علیه السلام - که پیامبر الهى است - نامش چه مى باشد؟
و آیا او از پیغمبران مرسل بوده است ؟
امام علیه السلام در جواب نامه ، چنین مرقوم فرمود:
خداوند متعال صد و بیست و چهار هزار پیغمبر براى ارشاد و هدایت بندگانش فرستاده است ، که سیصد و سیزده نفر از آن ها پیامبران مرسل بودند.
و حضرت ذوالکفل علیه السلام نیز یکى از پیامبران مرسل الهى بود، که بعد از حضرت سلیمان علیه السلام مبعوث شد و همانند حضرت داوود علیه السلام بدون بیّنه و برهان در بین مردم قضاوت و حکم فرمائى مى کرد و هیچ گاه غضبناک نمى گشت مگر آن که در جهت رضاى خداوند سبحان بوده باشد.
سپس امام جواد علیه السلام در پایان نامه مرقوم فرمود:
نام حضرت ذوالکفل علیه السلام ، ((عویدیا)) بوده است ، و او همان پیامبرى است که نامش در ضمن آیه اى از آیات شریفه قرآن مطرح گردیده است :
وَاذْکُرْ إ سْماعیلَ وَالْیَسَعَ وَ ذَالْکِفْلِ وَ کُلُّ مِنَ الاْ خْیارِ .5
یعنى ؛ به یاد آور اى پیامبر! پیامبرانى را همچون حضرت اسماعیل ، یسع و ذوالکفل را، که هر یک از آن ها از خوبان و برگزیدگان مى باشند.6

خیالی که عوضم کرد
من شیعه نبودم. وقتی که به بغداد رفتم روزی در بغداد دیدم که مردم در جنب و جوشند، می‌دوند و بعضی به بالای بلندی‌ها می‌روند و بعضی ایستاده‌اند.

پرسیدم: چه خبر است؟

گفتند: ابن الرضا، ابن الرضا، یعنی امام جواد الأئمه فرزند امام رضا علیهما السلام می‌آید.

دیدم که آن حضرت پدیدار شد، در حالیکه سوار بر چهارپایی بود.

من با خود گفتم: خداوند امامیه را از رحمت خود دور بدارد چون اعتقاد دارند خداوند اطاعت این جوان را واجب نموده است.

تا این خیال در دل من گذشت، حضرت رو به من نمود و فرمود:

«ای قاسم بن عبدالرحمن! قوم ثمود گفتند: آیا ما از بشرى از همانند خود پیروى کنیم؟! اگر چنین کنیم در گمراهى و جنون خواهیم بود!» (قمر/24)

دوباره در دل خویش گفتم: او ساحر است.

دیگر بار رو به من کرد و فرمود:

« آیا از میان ما تنها بر او وحى نازل شده؟! نه، او آدم بسیار دروغگوى هوسبازى است!» (قمر/25)
من فکرمی کردم که چون امام نهم بشری همانند سایر مردم است، پس نمی‌تواند حجت الهی باشد و اطاعت او لازم نیست. امام نهم با قرائت این آیات شریفه علاوه بر آنکه مرا متوجه ساختند که اندیشه من، همانند اندیشه قوم ثمود در خصوص صالح نبی است و پاسخ مطلب مطرح گشته در درون ذهن من را نیز دادند. (1)

پی نوشت:

1-سوره یوسف : آیه 108.
2-اصول کافى : ج 1، ص 384، ح 8، تفسیر عیّاشى : ج 2، ص 200، ح 100، بحارالا نوار: ج 25، ص 101، ح 2.
3-اصول کافى : ج 1، ص 383، ح 3، نورالثّقلین : ج 4، ص 75، ح 12، حلیة الا برار: ج 4، ص 545، ح 5.
4-الثّاقب فى المناقب : ص 522، ح 455، مدینة المعاجز: ج 7، ص 396، ح 2404.
5-سوره ص : آیه 48.
6-قصص الا نبیاء: ص 213، ح 277، مجمع البیان : ج 4، ص 59، س 34.
7- قرآن کریم در آیه اول، گفتار قوم ثمود در تکذیب حضرت صالح را ذکر می‌نماید که می‌گفتند چون صالح از ماست ما از او پیروی نمی‌نماییم و سپس در آیه بعد، نزول وحی بر صالح را منکر شدند و او را انسانی هوس باز دانستند. سپس قرآن مجید آنان را به خاطر تکذیب فرستاده الهی، مورد نکوهش قرار می‌دهد.
منبع: ماهنامه موعود/ 8 آذر 1387
 
[ شنبه 87/9/9 ] [ 9:34 عصر ] [ سماء ] [ نظرات () ]

سوم مرداد 1367 بود، ساعت سه و نیم بعد از ظهر. نخستین تانکهای عراقی با آرم منافقین وارد محور سر پل ذهاب شدند ایران انتظار چنین حمله ای را نداشت مردم شهرها بی دفاع بودند،  منافقین هم رحم سرشان نمی شد. می خواستند سر 33 ساعته به تهران برسند. پس هر کس را که در مسیر می دیدند به طرز فجیعی می کشتند این بار مهاجمان، بعثی ها نبودند بلکه ایرانی بودند که در غالب گروههای شبه نظامی، تحت رهبری منافقین (مجاهدین خلق) و با حمایت عراق به مردم خودشان حمله می کردند...


[ سه شنبه 87/4/11 ] [ 8:25 عصر ] [ سماء ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 32880